اغلب ما انيشتين را فقط به عنوان يك دانشمند مي شناسند اما دانستن اينكه او بجز اشتهارش در علم فيزيك، نوازنده توانمند ويولن نيز بود، خالي از لطف نيست.

نشناختن يك دانشمند جهاني به عنوان موسيقيدان شايد حكايت از جايگاه نامناسب موسيقي دارد زيرا همه ما بناچار تحصيل علم را ضروري تر از هنر مي دانيم و اعتقاد داريم كه هنر بايد كار دوم و «زنگ تفريح» زندگي باشد.

اين نگرش تا جايي است كه بسياري از موسيقيدانان حرفه اي كشور به رغم اينكه تلاششان تنها در اين زمينه بود، از تحصيل علم نيز غافل نماندند كه استادان حبيب الله بديعي، علي تجويدي، همايون خرم و شاپور نياكان از آن دسته هستند.

محمد حسن طاهر پور پژوهشگر در يكي از يادداشت هاي خود مي نويسد: انيشتين معتقد بود در ماوراي مشاهدات و تئوري هاي فيزيك، موسيقي نهفته شده است و يك هارموني از پيش ساخته شده بين اين دو، تقارن و هماهنگي مي آفريند. قوانين موجود در طبيعت، از جمله قانون نسبيت نيز مانند توانايي هاي موسيقي موتزارت، در انتظار كشف شدن توسط افرادي با قوه شنوايي بخصوص (گوش موسيقايي) بوده اند.

وي مي افزايد: بنابراين ارائه تئوري هاي گوناگون تجلي يافته از «تفكر ناب» فردي همچون انيشتين، چندان دشوار و دور از ذهن نخواهد بود. گفته هاي اين دانشمند حاكي از اين نكته است كه او مجذوب موتزارت بود و ارتباط عميقي بين خلاقيت هاي ذهني اش با اين آهنگساز بزرگ احساس مي كرد.

اين نويسنده همچنان خاطر نشان مي كند: همانگونه كه مي دانيم انيشتين در زمان تحصيل شاگرد خوبي نبود ولي به موسيقي به عنوان روزنه اي براي بيان هيجانات و احساسات دروني علاقه داشت.

انيشتين در پنج سالگي به اصرار مادرش به فراگيري ويولن پرداخت اما پس از گذشت زماني اندك تمرين هاي خشك و بيش از اندازه به نظرش سخت آمد و با پرتاب صندلي به طرف استادش او را از خانه بيرون راند.

در 13 سالگي براي نخستين بار با شنيدن سونات هاي موتزارت ارتباط شگفت انگيزي با آثار اين آهنگساز پيدا كرد كه اين عشق و ارتباط عميق موجب شد تا با جديت بيشتري به نواختن ويولن بپردازد.

از اين رو نزد توشا سيدل نوازنده روس ويولن و از شاگردان برجسته مدرس بزرگ و صاحب نام لئوپولد آئور به ادامه فراگيري اين ساز پرداخت.

هانس بيلند از دوستان دبيرستان انيشتين در اين باره مي گويد: زماني كه انيشتين در مقابل من شروع به نواختن ويولن كرد، براي نخستين بار اصالت موسيقي موتزارت با خلوص كامل برايم پديدار شد.

از سال 1902 تا 1909، زماني كه انيشتين 6 روز در هفته مشغول مطالعات و تحقيقات فيزيكي بود، موسيقي موتزارت به عنوان منبع تغذيه روح او به شمار مي رفت و اساس تفكر خلاقه اش را تشكيل مي داد.

برخي صاحبنظران ارتباط بين انيشتين با موتزارت را ناشي از تشابه زندگي اين دانشمند با آهنگساز قرن هجدهم دانسته و بر اين اعتقادند كه ظاهر نامتعارف انيشتين با موهاي بلند و عشق و علاقه اش به موسيقي و فلسفه، بيشتر او را شبيه به شعرا مي كرد تا دانشمندان. اشتياق او به ويولن و نوازندگي به اندازه اي بود كه همواره حضار را مفتون خود مي كرد.

انيشتين بارها و بارها از توانايي موتزارت در ساخت قطعاتي متمايز و برجسته تحت شرايط بسيار دشوار سخن رانده است. خود او نيز در سال 1905 زماني كه فرضيه نسبيت را مطرح كرد، در آپارتماني كوچك با مشكلات مالي و خانوادگي بسياري دست به گريبان بود.

در بهار همان سال او چهار مقاله ارائه داد كه به منزله تحولي در دنياي علم تلقي شد، نظريات او در مورد فضا و زمان كه از ديد فيزيكي نامتناسب به نظر مي رسيد، زيبايي و ظرافت طبيعت را در خود نهفته داشت. تئوري هايي كه در آنها ساختار و وحدت باطني كه او در آثار باخ و موتزارت كشف كرده بود، به وضوح به چشم مي خورد.

انيشتين در كشمكش هاي خود با مفاهيم بسيار پيچيده رياضي كه به نظريه عمومي نسبيت در سال 1915 ختم شد، از زيبايي و اصالت موسيقي موتزارت بسيار الهام گرفته است.

پسر بزرگ او در اين باره مي گويد: هر زماني كه پدرم احساس مي كرد در كار خود در موقعيت هاي دشوار قرار گرفته و به ته خط رسيده، به موسيقي پناه مي برد كه معمولا حلال كليه مشكلات او بود.

در نهايت، انيشتين احساس كرد كه در رشته خود مانند آنچه موتزارت در عرصه موسيقي انجام داده موفق به پرده برداري از پيچيدگي هاي جهان هستي شده است.

دانشمندان نظريه نسبيت او را زيباترين تئوري فرموله شده تا به امروز مي دانند، انيشتين نيز خود تاكيد بسياري بر زيبايي اين تئوري داشت و در اظهارات او آمده است: ناديده گرفتن زيبايي و افسون موجود در اين تئوري براي افرادي كه موفق به درك كامل آن شده اند، كار بس دشواري است.

در حقيقت اين تئوري نگرش يك فرد در مورد ماهيت جهان است و در كمال ناباوري انيشتين با به كار گيري مفاهيم و فرمولهاي پيچيده رياضيات پديده هايي چون سياه چاله ها را آشكارا توجيه و تعريف كرده است.

همان تحولي را كه موتزارت در موسيقي ايجاد كرد، تئوري نسبيت انيشتين در فيزيك كلاسيك بوجود آورد و مقدمات ورود به عرصه فيزيك اتمي را فراهم نمود. همانگونه كه آثار موتزارت نقطه عطفي در دنياي موسيقي است، فعاليت هاي انيشتين نيز نقشي مشابه را در حيطه علم و دانش ايفا كرده است.

در سال 1979 كنسرتي به مناسبت صدمين سالگرد تولد انيشتين توسط كوارتت زهي جوليارد در منزل انيشتين در پرينستون ايالات متحده برگزار شد. در اين كنسرت قطعاتي از آثار بتهوون، بارتوك و موتزارت نواخته شد.

كوارتت زهي عبارت از يك تشكل موسيقايي متشكل از دو ويولن (ويولن اول و دوم)، يك ويولا و يك ويولنسل است كه رابرت من هنرمند شهير، ويولن اول اين كنسرت را نواخت.

او پس از اجراي كنسرت مذكور طي سخنراني اي در رساي انيشتين گفت: اگر چه دكتر انيشتين تمرين چنداني نداشت و اغلب به نت هاي نوشته شده مراجعه نمي كرد، اما ظرافت انگشتان، هماهنگي و تمركز او در نواختن ويولن بي نظير بود.

 

**تولد

آلبرت انيشتين در 14 مارس 1879 ميلادي در شهر اولم واقع در ايالت پادشاهي وورتمبرگ آلمان در خانواده‌اي يهودي به دنيا آمد.

حدودا يك ساله بود كه خانواده او به شهر مونيخ نقل مكان كرد. او خيلي ديرتر از بچه‌هاي معمولي، عاقبت در سن سه سالگي شروع به حرف زدن كرد. به دليل پيشرفت كند كلامي و بي‌ توجهي به هر موضوعي كه در مدرسه برايش خسته ‌كننده بود، او را كند ذهن مي دانستند.

پنج سال بيشتر نداشت كه با اصرار مادرش آموزش ويولن را فراگرفت. اگرچه او از همان ابتداي كار اين ساز را را دوست نداشت و در نهايت نيز آنرا كنار گذاشت، اما بعدها آرامش عميق خود را در سونات هاي ويولن موتزارت بدست مي‌آورد.

همزمان با فراگيري ويولن پدرش به او يك قطب‌نماي جيبي نشان داد و انيشتين پي برد كه در فضاي خالي چيزي بر روي سوزن تاثير مي‌گذارد. او بعدها اين اتفاق را يكي از تحول آميزترين اتفاقات زندگي‌اش توصيف كرد.

در سال 1889، دانشجويي به نام مكس تلمود (بعدها به نام تالمي)، كه به مدت 6 سال پنجشنبه شب‌ها به منزل خانواده انيشتين مي‌آمد، آلبرت را با مهم‌ ترين متون علمي و فلسفي آشنا كرد، كه از آن جمله مي‌توان به نقد خرد ناب از كانت اشاره كرد.

همچنين در اواخر دوران كودكي و اوايل دوران بزرگسالي، دو عموي او با توصيه و تهيه كتاب‌هايي در زمينه علم، رياضي و فلسفه، به رشد فكري او كمك مي‌كردند.

آلبرت براي تمام كردن درس ‌هايش، در مدرسه شبانه ‌روزي مونيخ ماند و پس از آنكه تنها توانست يك ترم را تمام كند، در بهار سال 1895 دبيرستان را رها كرده و براي پيوستن به خانواده‌اش رهسپار پريوا شد.

در 16 سالگي آزمايش ذهني كه به «آيينه آلبرت انيشتين» شهرت دارد را انجام داد. او پس از خيره شدن به آيينه، آزمايش كرد كه اگر با سرعت نور حركت كند چه اتفاقي براي تصويرش خواهد افتاد. نتيجه‌ گيري او مبني بر اينكه سرعت نور مستقل از بيننده ‌اش است، بعدها به يكي از دو فرضيه نسبيت خاص تبديل شد. او همچنان به مطالعه تئوري الكترومغناطيس مشغول شد و در سال 1896 ديپلم خود را دريافت كرد.

انيشتين پس از فارغ‌ التحصيلي از دانشگاه نتوانست شغلي دانشگاهي پيدا كند. برخي از مورخان گرايش‌هاي ضديهودي را در ناكامي اينشتين در پيدا كردن شغل دخيل مي‌دانند. پدر يكي از همكلاسي‌ هايش به او كمك كرد تا در يكي از دفاتر ثبت اختراع در سوئيس در سال 1902 استخدام شود.

پس از انتشار نظريه نسبيت خاص و نظريه نسبيت عام به ترتيب در سالهاي 1305 و 1315، انيشتين به شهرت و اعتبار دست يافت و در دانشگاه‌هاي متعددي به تدريس و تحقيق پرداخت. او تا سال 1932 مدير انستيتوي فيزيك كايزر ويلهلم برلين آلمان و استاد يكي از دانشگاه‌هاي برلين بود.

در اين سال او ابتدا چندين ماه در دانشگاه پرينستون به سر برد و سپس به دليل قدرت ‌گيري نازي‌ها در سال 1933، تصميم گرفت كه به آلمان بازنگردد.

در سال 1933 او شغلي در موسسه مطالعات پيشرفته پرينستون بدست آورد و در حدود 1935 تصميم گرفت كه به‌طور درازمدت در آمريكا بمان