تنبور

تنبور یكی از قدیمی ترین و اصیل ترین سازهای ایرانی است . امروزه تقریبا نیمی از مردم جهان با این ساز باستانی ایرانی آشنایی دارند و در گوشه و كنار دنیا نامهای گوناگونی بر آن گذاشته اند . این ساز قدیمی با صدای آسمانی و ملكوتی خاص خود در بیشتر كشورها مخصوصا چین ، ایران ، تركیه ، عراق ، و كشورهای استقلال یافته مانند آذربایجان و ارمنستان و... در بین مردم خصوصا مردم بومیاز احترام خاصی برخوردار است . این مردم در عبادتهایدسته جمعی و فردی خود برای راز و نیاز با خدا از آن استفاده میكنند و آنرا موجب نزدیكی قلبها به خدا میدانند . از زمان قدیم در ایران بویژه در منطقه غرب، استان خراسان ، و در اطراف استانهای فارس و لرستاندر خانقاه ها برای ذكر و عبادت از آن استفاده میشده است . 

( تنبور از فرهنگ سازها اثر مرحوم ملاح )

تنبور سازی است از خانواده آلات موسیقی رشته ای .آنگاه كه این محفظه صوتی به تدریج شكل بیضی پیدا كرده و اندك اندك یك قسمت از دو قسمت باریك بیضی طویل تر و باریكتر شده و هنگامی نام بربط یا عود بر آن نهاده شده كه دسته ساز اندكی بلندتر شده و كاسه طنین ساز ، پر حجم تر گشته است در همین عصر است كه ساز دیگری آفریده شده است . بر این ساز نیز در مناطق مختلف گیتی نامهای گوناگون نهاده شده است . از جمله در ایران آن را تنبور نامیده اند .

فارمر مینویسد : با انتشار دین اسلام به اكناف عالم تاثیر ایران در آلات موسیقی به همه جا رخنه كرد و حتی در نقاطی هم كه اسلام انتشار نیافته بود راه یافت ، یعنی از طرف مشرق به سواحل اقیانوس اطلس و از شمال به سیبری و از جنوب به هندوستان و جزایر شرقی هند نفوذ كرد. تنبور كه در ممالك مجاور ایران به " طنبوره " معروف شد به تدریج به چین رسید و موسوم به " تنپولا " گشت. در یونان آنرا" تام پوراس " نامیدند. از یونان به آلبانی رفت و آنرا " تامورا " خواندند . در روسیه آنرا " دومبرا " ، در سیبری و مغولستان " دومبره یا دمبوره " نام نهادند و در بیزلنس معروف شد به " پاندورا " . سایر اقوام اروپایی توسط بیزانس با این ساز آشنا شدند . این ساز در تركیه و هندوستان رواج یافت .

در فرهنگ موسیقی " ریمان " ( ص1319 ) واژه تنبور آمده است :

تنبور سازی است منسوب به ایرانیان و اعراب و از خانواده عود . " ریمان " عقیده دارد كه این ساز در هندوستان " تمبوری " نامیده میشود كه بیشك همان تنبور ایرانی است . در ایتالیا آنرا " تمبورو " و در قفقاز " تمپور " گویند . ارمنیها مانند ایرانیها آنرا تنبور مینامند .

در فرهنگ موسیقی " گروو " گفته شده كه كلمه تنبور در طی زمان در اثر تلفظهای ملل مختلف به اسمهای مختلف در آمده است

دائره المعارف " بریتانیكا "مینویسد : تنبور سازی است شرقی از خانواده عود كه دارای دسته بلند است و 2 یا 3 سیم داردو با انگشت به صدا در میاید . قدیمیترین نشانه های موجود از این ساز در مشرق زمین نقشهایی است كه از تپه های" بنی یونس " و " كیوان " واقع در شهر موصل به دست آمده است . از این نقشها معلوم میشود كه شكل این ساز به تار امروزی شباهت بسیاری داشته است و دسته بسیار بلند و نازك آن با كاسه ظریف و مجوفش بسیار متناسب بوده است. مجسمه های بدست آمده از شوش كه متعلق به 1500 سال قبل از میلاد مسیح میباشد و همچنین مجسمه های بدست امده از " هفت تپه " بیانگر قدمت این ساز میباشد .

" ژول روئانه " مینویسد : فارابی از مولفان قرن دهم میلادی آلات موسیقی زمان خود را مانند عود و تنبور خراسانی، تنبور شیرازی و ... به طور دقیق نشان داده است . بین این سازها تنبور بغدادی كه در دمشق مرسوم بوده ، پرده بندی متفتوت داشته است .

در فرهنك كامل آلات موسیقی " زاكس " آمده است : تنبور فارسی و كردی و عبری به شكل تخم مرغ است و دسته بلند دارد و در حقیقت ساختمان تنبور نخستین گامی است كه بشر در طریق رشد و تحولاین قبیل سازها برداشته است . به طور كلی میتوان چگونگی تغییرات شكل ظاهری تنبور را از زمان آشوریها تا عصر حاضر مشاهده كرد . امروزه تنبور به یك قشر وسیع از جامعه بشری تعلق دارد . ریشه لغوی تنبور " پاندورا " بوده است . تنبور در نقاط مختلف ایران ، نامهای خاصی داشته است ، مانند تنبور خراسانی و میزانی یا تنبور بغدادی یا تركی ، شروانیان و از آنچه یاد شه چنین بر میاید كه تنبور باستانی مشخصاتی به این ترتیب داشته است .1_سازی رشته ای 2_نواختن با ناخن یا سه انگشت دست راست 3_در آغاز یك تار یا یك رشته داشته است 4_ تنبور دو نوع بوده یك نوع كه پرده یا دستان میبستند و دیگری بدون پرده بوده است 5_ شكل ظاهری آن مانند دو تار ( چگور ) بوده است .6_بی تردید دارای گوشی و خرك بوده است .

آقای علیرضا فیض بشی پور در پژوهش درجه كارشناسی خود درباره تنبور اشاره دارد به تعدادی از مقامهای این ساز مانند مقام " باریه " و " طرز رستم " ، " مجنونی " و " جنگ آرا " كه این مقامها از مقامهای كهنی میباشد مه سینه به سینه از تنبور باستان تا تنبور حاضر نقل شده است . گویا مقام " باریه " را " باربد " خوانده است